به نظر می‌رسد ارتباط با اینترنت قطع است.

اتصال دستگاه با اینترنت را بررسی کنید ...

رزگاری، سپاه

استان کردستان

رزگاری، سپاه

دفاع مقدسفرهنگی، اجتماعی و سیاسیتشکل‌ها و گروه‌های سیاسی و اجتماعی
استان کردستان
آخرین ویرایش: ۱۴۰۴/۰۶/۳۰ چاپ

رزگاری (رستگاری)، سپاه  یکی از گروه‌های ضد انقلاب و معاند جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شمال غرب ایران.

بی‌تردید به دلیل شخصیت ویژه و نفوذ اجتماعی مؤسس این تشکیلات بدون معرفی ایشان امکان شناساندن سپاه رزگاری وجود ندارد.

 

شیخ محمد عثمان نقشبندی مؤسس سپاه رزگاری

    شیخ محمد عثمان، فرزند شیخ محمد علاءالدین، فرزند شیخ عمر ضیاءالدین، فرزند شیخ عثمان سراج‌الدین نقشبندی تویلی است (نقشبندی، ص ۳۱). شیخ محمد عثمان در سال ۱۳۱۴ق/ ۱۲۷۵ش در روستای «صفی‌آباد» واقع در ۵ کیلومتری شهر جوانرود کرمانشاه، از زنی به نام نوریجان خانم که دختر شیخ محمد صادق وزیری سروآباد، ملقب به نایب‌الحکومه بود، به دنیا آمد. چند سال پیش از تولد محمد عثمان، پدرش شیخ علاءالدین، به امر شیخ ضیاءالدین به روستای صفی‌آباد که در آن زمان ملک خانقاه بیاره بود، مهاجرت کرده و پس از مهاجرت چند سال در آنجا ماندگار شده است (همان، ص ۳۲).

    محمد عثمان از همان آغاز کودکی همراه برادرش مولانا خالد به امر پدرشان تحصیل علوم دینی را آغاز می‌کنند. وی از پنج سالگی در مراسم ختم صوفیان شرکت می‌کرد. به همین دلیل، در اوایل نوجوانی، شیخ علاءالدین نظر به علاقه‌ای که در او می‌بیند وی را وارد حلقۀ سلوک می‌کند و تحت نظر خاص خویش قرار می‌دهد و از آن زمان به بعد، محمد عثمان، مدارج روحی را اندک اندک طی می‌کند (همان، ص ۳۳). او ادبیات عربی و فارسی را در مدارس دینی بیاره (روستایی از توابع شهر حلبچه در کشور عراق) و دورود (روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سروآباد) فرا گرفت، تجوید و قرائت قرآن را از قاری مشهور «مصطفی اسماعیل مصری» و تفسیر را از «علامه حسین طاربوغی ساوجبلاغی» فرا گرفت و نیز استاد، شیخ ملا عبدالکریم از اساتید علمی وی بوده است (همان، ص ۳۴).

    شیخ محمد عثمان پس از آن‌که از تحصیل و سلوک فراغت یافت به دستور پدر - که در بیاره بود، به ادارۀ امور خانقاه‌هاو مدارس بیاره و دورود مأمور شد و سرگرم وعظ و تبلیغ و راهنمایی مردم شد تا آن‌که شیخ علاءِالدین به علت پیری، ناتوانی و بیماری در سال ۱۳۳۲ او را به بیاره فرا خواند، پس از مدتی، شیخ علاءالدین در روز یکشنبه اول فروردین ۱۳۳۳ وفات کرد و به امر وصیت او، شیخ محمد عثمان به جای وی بر مسند ارشاد نشست و پس از چند ماه با شرکت در یک امتحان از اوقاف شهر سلیمانیه حکم پُست‌نشینی دریافت کرد. این روال تا ۱۳۳۷ ادامه یافت، در این سال، شیخ محمد عثمان به علت آشفتگی اوضاع سیاسی عراق به روستای دورود در ایران برگشت و پس از چندی زمین‌های روستای محمودآباد را خرید و در آنجا باغی وسیع بنا نهاد و هم‌زمان با این کار، خانقاه و موسسۀ دورود را نیز توسعه داد (نقشبندی، ص ۳۵). حوزۀ علمیۀ شیخ هم همان‌جا قرار داشت (رستمی، ص ۱۸۷). لازم به ذکر است، شیخ عثمان با حمایت ساواک در روستای دورود ساکن شد (صادقی، ص ۲۵). پسران او در دربار پهلوی از جایگاه خوبی برخوردار بودند. نمایندۀ مجلس، مدیر رادیو و تلویزیون کردستان و مدیر کل اطلاعات و جهانگردی از جمله الطاف پهلوی به این خانواده بود (کلوندی، ص ۴۳؛ شیرعلی نیا، کریمی، ص ۲۲).

    خانوادۀ نقشبندی‌ از لحاظ تاریخی در کردستان به مثابۀ پایه‌گذار طریقت نقشبندی خانقاه، بارگاه و مرید و منصوبان خاص خود را داشته و با رژیم پادشاهی کشور عراق همکاری و رابطۀ نزدیک داشتند. این خانواده، بعد از سرنگونی رژیم پادشاهی در عراق، به کردستان تحت تسلط رژیم ایران مهاجرت کرده و در منطقۀ سروآباد در روستای «دورود» خانقاه و بارگاه خود را مجدداً بر پا کرده و مناسبات و روابطی نزدیک با رژیم پادشاهی ایران برقرار کردند. رژیم پادشاهی ایران، از نفوذ وسیع مذهبی این خانواده در این منطقه از کردستان جهت کنترل مردم و همچنین جمع‌آوری اطلاعات مناسبی از مناطق کردنشین دو طرف مرزهای قراردادی ایران و عراق استفاده می‌کرد و به همین دلیل، امکانات وسیع مادی را در اختیار آن‌ها قرار داده و با حمایت‌های مادی و معنوی، قدرت زیادی را در اختیار آن‌ها قرار داده بود (سیار، ص ۲۴۸). وی تا سال ۱۳۵۸ش در املاکش در محمودآباد زندگی می‌کرد و سپس به عراق رفت.

 

چگونگی شکل‌گیری سپاه رزگاری

    پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شیخ محمد عثمان از طرفی به دلیل وابستگی تام و تمام به دستگاه حکومتی پهلوی و ترس از محاکمه توسط جمهوری اسلامی ایران و از جانبی نیز به دلیل داشتن باورهای عرفانی و رهبری طریقت نقشبندیه در کردستان ایران و عراق، رو در روی جریان‌های مارکسیستی مانند کومله که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده بودند، قرار گرفت. از سویی، به دلیل داشتن باورهای عرفانی و اعتقاد به تصوف با جریان احمد مفتی‌زاده که تنها جریان مذهبی در منطقه بود و با باورهای حاکم بر تکیه‌ها و خانقاه‌ها مخالف بود، تعارض پیدا کرد و از نظر شیخ و فرزندانش (مخصوصاً دکتر مادح نقشبندی) تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، تأسیس حزب و مبارزۀ مسلحانه برای حفظ و بقای موجودیت خود در منطقه بود. بدین سان، آن‌ها اقدام به تأسیس حزبی به نام رزگاری کردند که مستقیم از طریق حزب بعث حاکم بر عراق تأمین می‌شد (جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی ...، ص ۴۰؛ ایزدی و همکاران، ص ۲۲). عبدالله ملکی از نیروهای فعال در منطقه در طول جنگ ایران و عراق در خاطراتش آورده که رزگاری عمدتاً در قسمت‌هایی از مریوان، سروآباد و هورامان فعالیت داشت. آن‌ها از صوفی‌های منطقه بودند که خود را مرید شیخ عثمان نقشبندی می‌دانستند. به نظر می‌رسد، بیشتر شیخ مادح پسر شیخ عثمان نقش سازماندهی نیروها را بر عهده داشت (رستمی، ص ۱۸۵ - 186).

محمد سیار در زمینۀ چگونگی تأسیس سپاه رزگاری می‌گوید:

    در مرداد ۱۳۵۸ش یک مقاومت عظیم و فراگیر مردمی در مقابل با یورش رژیم اسلامی شکل گرفت‌. جدا از تشکل‌های سیاسی با سوابق مبارزاتی خود که بعد از قیام فعالیت‌های علنی و روتین خود را شروع کرده بودند. تشکل‌های دیگری ضد رژیم اسلامی تشکیل شد. این تشکل‌ها دارای ساختار عشیره‌ای، طایفه‌ای، سنتی، مذهبی، و آیینی بودند که در واقع رهبران آن‌ها دارای نوعی جذبه و کاریزما در میان مردم منطقۀ خود بودند و در روند و بستر آن برای خود دارای قدرت و منافعی در رژیم قبلی بودند و اینک با از دست دادن آن قدرت و منافع در رژیم اسلامی، حرکت و کوشش تازه‌ای را در حفظ آن به گونه‌ای دیگر و در بستری دیگر شروع کردند، این رهبران با تکیه بر همان نفوذ طایفه‌ای، عشیره‌ای‌، مذهبی و آیینی این بار در بستر عرق ملی و مذهبی و مبارزه با رژیم اسلامی مجدداً مردم را دور خود جمع کرده و حرکت تازه‌ای را سازمان‌دهی کرده بودند. در میان این نوع تشکل‌ها می‌توان از سپاه رزگاری نام برد که در مناطق سنندج، کامیاران و اورامانات به فعالیت پرداخته و دارای نفوذ و اعتبار بود (سیار، ص ۲۴۹). سپاه رزگاری حدود ۲۰۰۰ نفر نیرو را جذب و سازماندهی کرد (صادقی، ص ۲۵؛ صالحی، لطفی، ص ۸۸).

    شیخ عثمان در سال ۱۳۵۸ به قصبۀ بیاره در کردستان عراق رفت، پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران در سال ۱۳۵۹ش به بغداد رفت و ضمن رهبری حزب رزگاری به ارشاد و خدمت در خانقاهش پرداخت (نقشبندی، ص ۳۸). پس از اتمام جنگ ایران و عراق، شیخ عثمان در سال ۱۳۶۸ش به اردن رفت و مدت دو سال در اردن زندگی کرد، سپس عازم کشور ترکیه شد و در شهر استانبول خانقاهی ساخت و به ارشاد پرداخت (همان‌جا). شیخ عثمان سرانجام پس از یک قرن در ۱۱ بهمن ۱۳۷۵ش در شهر استانبول فوت کرد و در خانقاهش در این شهر به خاک سپرده شد (همان‌جا).

سپاه رزگاری، گسترش و اقدامات

همان‌طور که پیشتر اشاره شد، این حزب تحت رهبری شیخ محمد عثمان نقشبندی رهبر طریقت نقشبندیه و فرزندش مادح نقشبندی با نظارت مستقیم استخبارات عراق تشکیل گردید و جغرافیای آن از منطقۀ مریوان تا کامیاران را در بر می‌گرفت، اما مرکز ثقل این تشکیلات منطقۀ هورامان تخت بود. هورامان تخت در قسمت جنوبی شهر مریوان و ما بین شهرهای مریوان از کردستان و نوسود از توابع استان کرمانشاه قرار گرفته است و رشته‌کوه دربند و کوسالان در دو طرف آن قرار دارد (سایت پیشمرگ روح‌الله، ص ۱). مرکز فرماندهی سپاه رزگاری در باغ مشهور شیخ در احمدآباد [محمودآباد] دورود قرار داشت، چرا که با تشکیل حزب رزگاری، خانقاه شیخ و باغ بزرگ پیرامون آن به مرکز نظامی و اداری این تشکیلات تبدیل شد (جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی ...، ص ۴۰).

از دیگر مراکز مهم و حیاتی سپاه رزگاری در جوار مرز، پایگاهی بود که شهر فعلی هورامان تخت داشتند و به دلیل قرب مسافت این مکان و همچنین در اختیار داشتن پاسگاه ژالانه در فاصلۀ یک و نیم کیلومتری نقطۀ صفر مرزی، بدون هیچ مانعی امکانات تدارکاتی و تسلیحاتی خود را از عراق وارد می‌کردند (همان، سند ۱۳۷). با بودجه‌ای که استخبارات عراق در اختیار مسئولان رزگاری قرار داده بود، این گروه به هر نیروی مجرد ۸۵ دینار و به نیروی متأهل خود ۱۵۰ دینار حقوق ماهیانه پرداخت می‌کردند (ایزدی و همکاران، ص ۶۹).

    در پایین کوه قوچ سلطان یک رود مرزی بود که عناصر رزگاری از آن‌جا ساعت و اجناس دیگر را قاچاقی وارد می‌کردند. رضا غزلی می‌گوید: «قاچاقچی‌ها را می‌گرفتیم و نمی‌گذاشتیم جنس بیاورند یا ببرند. ساعت هم چون جنس لوکسی بود، نمی‌گذاشتیم بیاورند. یک بار از یک قاچاقچی یک گونی برنج گرفتیم. بچه‌ها چند جای گونی را سیخ کلاش زدند و داخل آن را بررسی کردند. معلوم شد زیر و روی گونی برنج است و وسط آن را از ساعت پر کرده. ساعت‌ها را بردیم دادسرا. آن‌جا به ما گفتند هر چیز که گرفتید، مصادره کنید. حاج احمد گفت مصادره یعنی چه؟ مگر ساعت آوردن خلاف شرع است؟ پرسید این ساعت‌ها را دانه‌ای چند خریدی؟ گفت ۲۰۰۰ هزار تومان. متوسلیان گفت ۲۲۰۰ تومان برای هر کدام به این آقا بدهید. کسی حق ندارد زور بگوید. ما نیامدیم این‌جا حکومت کنیم، آمدیم خدمت کنیم» (صالحی، لطفی، ص ۱۱۴).

از دیگر مراکز تجمع و آموزش سپاه رزگاری در منطقۀ هورامان می‌توان به باغ شیخ مشهور به «باغ هررا» در ضلع شمال شرقی شهر هورامان اشاره کرد. آن‌ها از این مکان هم برای آموزش و هم به عنوان زندان استفاده می‌کردند. رزگاری افرادی را که تحت هر عنوانی دستگیر می‌کرد، در قبال اخذ پول به دولت عراق می‌فروخت  (جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی ...، ص ۱۳۶).

    عناصر رزگاری در مهر ۱۳۵۸ طی حمله‌ای گسترده به پاسگاه ژاندارمری روستای «دَرَکی» (از توابع بخش هورامان شهرستان سروآباد) قصد خلع سلاح پاسگاه را داشتند که موفق نشدند، اما با تیراندازی به سوی مردم عده‌ای را مجروح کردند (روزشمار امیتی کردستان، ج ۸، ص ۱۵۲). همچنین رزگاری هم‌زمان در شهر سنندج نیز باشگاه افسران محل استقرار نیروهای سپاه را مورد حملۀ گسترده قرار داد که با مقاومت نیروهای موجود در این مکان مجبور به عقب‌نشینی شد (همان، ص ۱۵۳).

    سیار از فرمانده‌‌هان کومله در مورد عملیات نظامی سپاه رزگاری می‌گوید: «سپاه رستگاری با انجام تعدادی عملیات نظامی در بخش‌های جنوبی کردستان، عمدتاً در منطقۀ اورامانات [هورامان] و همچنین یک عملیات در داخل شهر سنندج خود را به مردم جنوب کردستان شناسانده بود. با توجه به این‌که در آن مقطع تمامی تشکیلات‌های سیاسی در بخش‌های شمالی کردستان متمرکز بوده و مجموعه عملیات‌های نظامی خود را نیز در همان مناطق متمرکز کرده بودند، فرصت خوبی بود، تا سپاه رستگاری با این عملیات‌ها حضور نظامی خود را در جنوب کردستان تثبیت کند و با تصرف مجدد شهرهای کردستان به وسیلۀ پیشمرگان و بازگشت به شهرها و برپا کردن مقرهای خود، سپاه رستگاری نیز مقرهای خود را در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران و تعداد زیادی از روستاهای منطقۀ مریوان و اورامانات برپا کرده و با گشت‌ها و مانورهای متعدد حضور خود را در این ‌مناطق استحکام بخشیده بود (سیار، ص ۲۴۹ - ۲۵۰).

 

خلع سلاح سپاه رزگاری توسط کومله

    در ۵ بهمن ۱۳۵۸ش در حالی بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران شد که مذاکرات هیئت حسن نیت در کردستان به بن‌بست رسیده بود. مریوان و روستاهای اطرافش در اختیار ضد انقلاب بود. گروه روزگاری هم فعالیتش را در سروآباد و هورامان بیشتر کرده بود (رستگارپناه، بش).

    از دیدگاه مسئولان کومله یک تقابل ایدئولوژیکی بین نیروهای مترقی (چپ فراطی) و مرتجعین (مذهبی‌ها) وجود داشت و تحلیل آن‌ها این بود که اگر با این گروه‌های مذهبی مقابله‌ای جدّی نشود، این‌ها در آینده می‌توانند به سدی در برابر اقدامات کومله تبدیل شوند. یکی از این گروه‌ها که کومله از آن‌ها تحت عنوان بورژوا مالکان منطقه یاد می‌کند، دار و دسته شیخ عثمان نقشبندی و سپاه رستگاری است. سیار در این زمینه می‌گوید: تحلیل سیاسی کومله این بود که خانوادۀ نقشبندی از بورژوا مالکان مرتجع منطقه بوده و چون عناصر رژیم شاه از رژیم شاهنشاهی همیشه پشتیبانی کرده‌اند، لذا بر طبق این تحلیل، کومله اقدام به خلع سلاح و جلوگیری از گسترش این گروه در منطقه کرد. کومله تصور می‌کرد در صورت گسترش و تقویت سپاه رستگاری این نیرو می‌تواند به مانعی بر سر راه مبارزات آزادی‌خواهان و زحمت‌کشان تبدیل شده و مبارزات کارگران و نیروهای مترقی کردستان و ایران را تضعیف کند (همان، ص ۲۵۰). وی در ادامه، این اقدام آنان را گامی در جهت افزایش نفوذ و قدرت کومله قلمداد می‌کند و می‌گوید: بر اساس این اعتقاد، خلع سلاح سپاه رستگاری نه تنها به معنی بالا بردن نفوذ سیاسی و نظامی کومله در کردستان تحت سلطۀ رژیم اسلامی، بلکه به مثابۀ عملی است، در ارتقای منافع توده‌های کارگر و زحمتکش و علیه ارتجاع مذهبی و غیر مذهبی و بورژوازی (همان‌جا).

    ترس اصلی عوامل کومله از نیروهای رزگاری این بود که اشتراک ایدئولوژیکی رستگاری و حزب دمکرات در بحث انتساب آن‌ها به بورژوازی می‌تواند آن‌ها را یک روز به متحد سیاسی نظامی حزب تبدیل کند و این کار در واقع تقویت جبهۀ مخالف کومله است و می‌توانست موحودیت آن را به خطر بیاندازد. در نتیجه، کومله تصمیم  می‌گیرد در یک اقدام هماهنگ و بدون اخطار و اطلاع قبلی به صورت مؤثر و کوبنده تشکیلات سپاه رستگاری را به طور کامل متلاشی نماید. محمد سیار در مورد نحوۀ انجام این اقدام می‌گوید: این عمل میسر نبود، مگر با نقشه‌ای همه جانبه و عملیاتی و غافلگیرکننده که منجر به خلع سلاح آن‌ها هم‌زمان در تمام مناطق شود. بدین منظور تعدادی از مسئولین کوملۀ انتخاب شدند تا با دعوت کردن و سرزدن‌های دوستانه به مقرهای آنان، اقدام به شناسایی وضعیت نیروهای مسلح درون مقرها، تعداد و موقعیت مقرها در شهرها و روستاها، کمیت و کیفیت تسلیحاتی آنان کنند. کوملۀ با اعزام هواداران خود به عنوان نیروی داوطلب اقدام به تهیه اطلاعات لازم نمود (همان‌جا).

    عناصر کومله پس از جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز، در ۸ بهمن ۱۳۵۸ش هم‌زمان در مناطق مریوان، سنندج و کامیاران اقدام به خلع سلاح مقرهای نظامی سپاه رستگاری نمودند و توانستند جمعاً ۱۱ مقر از مقرهای مهم آن‌ها را خلع سلاح نمایند. سیار در این زمینه می‌گوید: تشکیلات سپاه رستگاری نه تنها احتمال چنین عملی را حتی به مخیلۀ خود راه نمی‌داد، بلکه بر عکس با توجه به فضای دوستی کاذبی که میان کوملۀ و سپاه رستگاری به وجود آمده بود به نسبت سایر تشکیلات‌های سیاسی دیگر، کومله را نزدیک‌تر به خود می‌دانست (همان، ص ۲۵۱؛ صادقی، ۲۵؛ صالحی، لطفی، ص ۸۸؛ موسوی و همکاران، ص ۲۰۸).

    گروه کومله این اقدام خود را در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۵۸ در بیانیه‌ای با عنوان (خبر ویژه) عاملان امپریالیسم آمریکا و بعثی‌های فاشیست عراق در کردستان خلع سلاح و دستگیر شدند، منتشر نموده و به ذکر دلایل این کار می‌پردازد. این اقدام کومله موجب می‌شود هواداران رستگاری در شهر مریوان در برابر دفتر کومله اجتماع نموده و به شعار دادن علیه آنان بپردازند. در جریان خلع سلاح سپاه رزگاری، سران آن‌ها بازداشت و به شهر بوکان منتقل و در آنجا زندانی می‌شوند، این اقدام موجب می‌شود عده‌ای از هواداران رستگاری راهی بوکان شده و به این امر اعتراض نمایند و سپس عازم مهاباد شده و در برابر دفتر شیخ عزالدین حسینی تجمع نمایند.

    اگرچه بعدها سران سپاه رستگاری آزاد شدند و آنها مجدداً اقدام به برپایی مقر و تسلیح مجدد نیروهای خود نمودند، اما این اقدام کوملۀ به شدت سیستم دفاعی آنان را دچار مشکل نمود. اگرچه مسئولین کومله هدف اصلی از خلع سلاح سپاه رستگاری را تقابل پرولتاریا با بورژوازی در بُعد ایدئولوژیکی آن می‌دانست، اما اقدامات کومله موجب تضعیف بنیۀ نظامی سپاه رستگاری شد و جغرافیای آن را در مقایسه با قبل از این اقدام، بسیار محدود و در هورامان خلاصه نمود. با آغاز سال ۱۳۵۹، کومله و روزگاری هنوز با هم درگیر بودند. در ۷ فروردین ۱۳۵۹، عزالدین حسینی پادرمیانی کرد و نماینده‌های دو گروه با هم مذاکره کردند و به توافق رسیدند (صالحی، لطفی، ص ۸۹). در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۰ عده‌ای از سران کومله و دموکرات در هورامان با اعضای رزگاری جلسه گذاشتند و تمام اختلافات خود را کنار گذاشتند (ایزدی و همکاران، ص ۹۰).

افول سپاه رستگاری

    پس از تنش‌هایی که در بین نیروهای کوملۀ و سپاه رزگاری ایجاد گردید و تعداد ۱۱ مقر از مقرهای مهم سپاه رزگاری توسط عناصر کوملۀ خلع سلاح شد. این تشکیلات سعی کرد در مناطق جوار مرز خصوصاً در منطقۀ هورامان متمرکز شود. هر چند آن‌ها گاه در مناطق دیگر دست به کمین می‌زدند. به طور مثال، در مهر ۱۳۵۹، عنایت‌الله شکوری مسئول محورهای مریوان به همراه نیرویش در یک و نیم کیلومتری روستای جانوره در کمین روزگاری افتادند (عنایت‌الله شکوری؛ روزشمار شهید بروجردی، شمارۀ ثبت ۳۱۱۱).

    پس از پاک‌سازی شهر مریوان در سال ۱۳۵۹ش و توسعۀ عملیات‌ها در مناطق عمقی این شهرستان در اوایل مهر ۱۳۶۰، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، طی یک طرح عملیاتی گروهی ۲۰۰ نفره از پیشمرگان مسلمان کُرد را به فرماندهی شهید عثمان فرشته (1332 - 1361ش) مسئول عملیات سپاه مریوان در منطقۀ هورامان به آن ناحیه فرستاد. گروه رزگاری در چند روستا نزدیک دزلی مستقر بود که هنوز آزاد نشده بودند. حسین قجه‌ای مسئول عملیات در این باره می‌گوید برادر احمد تصمیم گرفت با تمام توان به طرف روستاهای درکی و دمیو برویم و آنجا را آزاد کنیم. در نتیجه، افراد اعضامی سه گروه شدند: یکی برای حمله به قلۀ بروسکی، یکی برای کوه مهدی، یکی هم برای پاک‌سازی روستاهای بین این دو. هدف اول آزادسازی دو قله بود که بر همین مبنا هفتاد نفر به سمت بروسکی رفتند (صالحی، لطفی، ص ۱۲۴).

    امکانات رزگاری زیاد بود و چون فاصلۀ کمی با عراق داشتند، توپخانه و افسرهای عراقی هم از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند. راه طولانی پرشیب بود. بعضی از نیروها از خستگی در راه ماندند. نیروها از اول صبح تا ۲ بعدازظهر درگیر بودند، اما موفق نشدند به قله برسند. بعدازظهر نیروها دو گروه شدند. گروهی همان‌جا مشغول‌شان کردند و گروهی به سمت قله رفتند. تعدادی از نیروها تیراندازی کردند تا شش نفر با نارنجک و اسلحه‌شان از میان سنگلاخ به سمت قله بروند. پس از این‌که موفق شدند بالا بروند، بسیاری از رزگاری‌ها کشته شده و بعضی به عراق فرار کردند (فرجی، روزهای سبز کردستان ...، ص ۱۱۷ - 118). گروه دوم به قلۀ کوه مهدی رفتند. از میان شش نیرویی که روی قله باقی ماندند، یکی زخمی و یکی شهید شد. تک‌تیراندازهای ضد انقلاب نیروهای کمکی را از میان صخره‌ها می‌زدند. گروه سوم خودشان را با سختی به قله رساندند و با آزادسازی قله به سمت روستاهای درکی و دمیو رفتند (قجه‎ای، بش).

         از آنجا که بیشترین نیروهای سپاه رزگاری متعلق به روستای هورامان بودند، اعضای این گروه پس از چند روز مجدداً به این روستا برگشتند که نیروهای سپاه توانستند در ۱۵ مهر ۱۳۶۰ش با یک عملیات برق‌آسا آن‌ها را غافلگیر کنند و تمام منطقه را از آنان پس بگیرند (جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی ...، ص ۱۳۷). باغ شیخ مشهور به «باغ هررا» در هورامان هم که سپاه رزگاری به عنوان مقر و پایگاه از آن استفاده می‏کرد، در اوایل آبان ماه سال ۱۳۶۰ش از عناصر این گروه پس گرفته شد (جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی ...، ص ۱۳۶). اجرای موفقیت‌آمیز عملیات سپاه در منطقۀ هورامان، موجب تضعیف روحیۀ نیروهای سپاه رزگاری شد و در دو مرحله حدود ۷۰۰ نفر از آن‌ها تسلیم شدند و خود را به نیروهای سپاه معرفی کردند و این‌گونه سپاه رزگاری برای همیشه از هم پاشید (سایت پیشمرگ روح‌الله، ص ۱).

    بعد از خروج آن‌ها از کشور، به علت  کهولت سن شیخ عثمان، فرزندش مادح نقشبندی مسئولیت گروه را بر عهده گرفت. وی با همکاری استخبارات عراق، تیم‌های عملیاتی سپاه رزگاری را به پشت جبهه‌های ایران در منطقۀ مریوان و پاوه اعزام می‌کرد و آن‌ها با جمع‌آوری اطلاعات، گرفتن اسیر و انتقال آن‌ها به عراق و گاهی اقدامات ایذایی، به جاسوسی و شرارت می‌پرداختند (صادقی، ص ۲۵). با افزایش عملیات برون مرزی نیروهای ایران علیه متجاوزان بعثی، شیخ عثمان به آلمان رفت و افراد سپاه رزگاری به تدریج پراکنده شدند. عدۀ دیگری از این گروه در عملیات والفجر ۱۰ در اسفند ۱۳۶۶ کشته شدند و برخی نیز به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند. در پی این حوادث، گروه رزگاری به طور کامل متلاشی شد (همان‌جا). با این حال، این گروه هنوز دارای یک تشکیلات ستادی ضعیف در خارج از کشور است، ولی در فاز نظامی هیچ‌گونه فعالیتی ندارد.

مآخذ: نقشبندی، عثمان، بر پهنة باد، سنندج: انتشارات کردستان، ۱۳۷۹ش؛ سیار، محمد، تنها سنگر بازمانده از قیام، Digital printsewice oslo نروژ ۱-۱۵۷۸-۳۰-۸۲ isbn ۹۷۸؛ سایت پیشمرگ روح‌الله؛ فرجی، محمد فایق، جغرافیای وقایع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، شهرستان سروآباد: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کردستان، ۱۳۹۵ش؛ روزشمار امنیتی کردستان، جلد ۲۱، کمیتۀ همکاری وزارت اطلاعات با سازمان موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، ۱۳۹۱ش؛ صادقی، رضا، کردستان در جنگ ضد شورش‌گری و دفاع مقدس، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۰ش؛ کلوندی، علی، فریاد آزادی پیشمرگ مسلمان کرد، تهران: انتشارات فاتحان، ۱۳۹۵ش؛ شیرعلی نیا، جعفر و یزدان کریمی، بحران بالا می‌گیرد روایت ناآرامی ‌های مناطق کردنشین (کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی)، تهران: نشر فاتحان، ۱۳۸۹ش؛ رستگارپناه، حسن، جزوۀ مختصری از اوضاع جغرافیای طبیعی مریوان، پروژۀ شهید بروجردی، بی‌تا؛ صالحی، مریم و مریم لطفی، نزدیک‌تر از برادر، روایتی از نبرد رزمندگان اسلام در مریوان، تهران: نشر فاتحان، ۱۳۹۵ش؛ شکوری، عنایت‌الله، مصاحبه با رضا غزلی، ۱۴ بهمن ۱۳۸۳؛ روزشمار شهید بروجردی، به نقل از سرتیپ محمد جوادی‌پور و سرهنگ یعقوب حسین، شمارۀ ثبت ۳۱۱۱؛ فرجی، محمد فایق، روزهای سبز کردستان: خاطرات جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد، تهران: صریر، ۱۳۸۵ش؛ قجه‌ای، حسین، نوار شمارۀ ۳۴۰۱۵، مخزن مرکزی مطالعات و تحقیقات جنگ، بی‌تا؛ ایزدی، مصطفی، جواد استکی و مسعود یاران، تاریخ بیست سالۀ پاسداری از انقلاب اسلامی در غرب کشور، ضد انقلاب و اشرار (فعالیت‌های ضد انقلاب)، تهران: انتشارات دانشگاه امام حسین (ع)، دانشکدۀ فرماندهی و ستاد و علوم دفاعی، مرکز مطالعات و تحقیقات توسعۀ امنیت پایدار، ۱۳۸۶ش؛ رستمی، علی، نبرد کوهستان، زندگی‌نامه و خاطرات سردار عبدالله ملکی، تهران: سورۀ مهر، ۱۳۹۵ش؛ موسوی، میرنجف، کاظم ذوقی بارانی و شیرزاد عباسیان، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ۱۴۰۱ ش.

/ مظهر دیباج/

 

رزگاری، سپاه

شناسه مدخل۶۲۸۹۰۷
شناسه مقاله۲۰۳۲
استانکردستان
کارگروهدفاع مقدس
گروهفرهنگی، اجتماعی و سیاسی
زیرگروهتشکل‌ها و گروه‌های سیاسی و اجتماعی
ارجاعیخیر
جلد چاپیجلد اول
آخرین ویرایشیک‌‌شنبه، ۱۴۰۴/۰۶/۳۰

دانشنامهٔ استانی دفاع مقدس



نمایش بیشتر